سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای باران

خدایا دوباره دلم گرفته . می خوام تنها باشم .یه جا که هیچکی نباشه تا راحت داد بزنم  اینقدر بلند باشه تا حنجرم پاره بشه
می خوام گریه کنم اینقدر گریه کنم تا از چشمام خون بیاد.....
ولی نمیشه همه جا این آدمات هستن .......آدمهایی که فقط بلدن اکسیژن رو هدر بدن...نمیذارن درست نفس بکشم
آدمایی که یا چسبیدن به بهشتت یا راه جهنمت رو پیش گرفتن.......اگه از اونایی که می خوان برن بهشت بپرسی چرا دوست داری میگن چون گفتن جای خوبیه .....اگه از اونایی که راه جهنم رو پیش گرفتن بپرسی میگن گول خورم...............خیلی ساده و احمقانه
من نه دنبال بهشتتم و نه جهنم......فقط همون چیزایی که گفتم می خوام ازت همین
خودتم میدونی تو این دنیا تا حالا از کسی کمک نخواستم و نخواهم خواست جز خودت
اگه میدی چرا زجر میدی.......اگه هم نمیدی چرا حرص میدی ......اگه نخواستی بدی جون منو بگیر
این یکی سخته درسته قبلا تو شرایط سخت قرار گرفتم و به نوعی ازشون گذشتم یا با موفقیت یا باسختی
اما این یکی باور کن سخته فقط خودت میتونی کمک کنی...........میگه نمی گی اگه از تو حرکت از من برکت....مگه نمی گی تو یه قدم بیای من ۱۰ قدم میام.....من که بیشتر از یه قدم اومدم
اگه هم حرفی بزنی می گی اینو داری که بقیه ندارن اگه بگم اینا رو بگیر جاش اونا و بده چی....حرف مفت میزنم میدونم
اگه بهت بگم چرا می گن بچه کفر نگو خدا رو شکر کن...........مگه من همیشه نمیگم شکرت؟ مگه همیشه بیادت نیستم؟ مگه اینایی که گفتم کفر بوده؟ مگه چیزایی که می خوام بد هستن ؟مگه اون همه اتفاق افتاد یه بار کفر گفتم ؟ مگه دووم نیاوردم ؟ مگه نجنگیدم؟ مگه نگفتی هدف داشته باش  مگه برات یه دفتر پر نکردم از اهدافم ؟ مگه نگفتی بنویسی می رسی؟ مگه ننوشتم پس کو؟ مگه نگفتی امید داشته باش مگه نداشتم پس کو؟ مگه نگفتی من باهاتم  پس کو؟ مگه نگفتی به هر چی فکر کنی می رسی مگه فکر نکردم پس کو؟
فقط کاش .............................بشه وگرنه...............................................
میدونی شوخی هم ندارم...........................
این همه دارم پیشت رو میندازم ....خوب مارو دریاب دیگه
قول هایی رو که بهت دادم یادم نمیره  یادته چه شبهایی با هم بودیم چه حرفایی به هم زدیم چه قولایی بهم دادی چه قولایی بهت دادم؟یادته قرار بود امیدمو ناامید نکنی ؟می دونم تو دلت می گی این همه چیز بهت دادم . این همه خوشبختی ...
ولی خدا جون منم آدمم ، کم ظرفیتم ... این مسائل چیه آخه ؟ این چیزا که جلوم می ذاری ! مگه تا چقدر می تونم بجنگم؟ چقدر امتحان؟ چند با ر؟ 
کمک کن که اونی که می خوام بشه
 تا حالا شده تو اوج دلنگرونی و دلواپسی و ترس و استرس همه جانبه که از چندتا مشکل یا سد نشئت گرفته..خواب های رو ببینید که بهتون امید بده....که نشون هایی از موفقیت شما داره....من دیدم
و میبینم و حس می کنم.......اما نمیدونم چرا دلم همش شور میزنه ..........(خواستم یه چی بگم اما پیش خودم گفتم اگه بگم از ارزشش کم میشه)

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

هنوزم خیلی حرف هست واسه گفتن ......خیلی نه وقتش هست نه جاش ..........




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86/8/30 توسط راضیه ایروانی
درباره وبلاگ

راضیه ایروانی
گاهی سرم را بالا می گیرم تا آسمان مرا فراموش نکند تا ابرها بدانندکه وقت باریدن است تا پرنده ها ببینند همزاد اسیرشان را... ومی گریم تا زمین بداند که من از جنس ابرم نه خاک...
bahar 20