سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای باران

خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت سادست
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جادست
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ همین حالا.........
خداحافظی،تلخه ، سخته. مخصوصاً وقتی با عزیز ترین موجود دنیا باشه . نمی دونم خودش الان چه حسی داره . مطمئناً باید خوشحال باشه به خاطر این موقعیت خوبی که براش پیش اومده اما من می شناسمش ، می دونم که الان دلش گرفته . همون طور که دل همه ما گرفته . اون حتی طاقت دو روز تعطیلی رو نداشت ، می گفت دلم تنگ می شه براتون . الان چی ؟ حالا که قراره برا همیشه بره . ما چی کار کنیم ؟ بدون اون .  امروز حرف زدنش  یه لحن دیگه داشت ، یه لحظه با خودم گفتم آره ! دیگه وقت رفتنه
وقت خداحافظیه دیگه واقعا باید ازش خداحافظی کنم
!
امروز خیلی روز بدی بود  وقتی اومدم خونه خیلی  ناراحت بودم چشام پر اشک بود ..نمی دونم  برا چی ؟ برا  خودم ؟ برا زمونه ؟  برا سرنوشت ؟   .. برا زندگی ؟ .. یا برا اون ؟ ...

الان انقدر گریه کردم که صورتم خیسه اشکه اما تصمیم گرفتم که بنویسم تا شاید اروم بشم .. نمی دونم چرا به محض اینکه یاد رفتنش  می افتم چشام پر اشک می شه این صفحه کیبوردم خیس خیس شد از قطرات اشک من ...

روزها و شبهای زیادی رو با هم گذروندیم . روزهای زیادی رو براش گریه کردم  و از زخم هایی که تو زندگی خوردم براش گفتم. روزهایی هم بود که اون برا من گریه کرد و درد دل می کرد . شبهایی تا صبح کنار هم بودیم و خاطرات خوش رقم زدیم ...
این پنج سال برای من که اول راه بودم مثل یک خواهر بود و تو همه چیز کمکم کرد  تا پیشرفت کنم .الان که دارم می نویسم ، دست و پام یخ کرده .آخه یک ساعت پیش بهم گفت فردا ساعت هشت و نیم صبح جلسه معارفس. گریه امونم نمی ده . نمی دونم چه جور می تونم طاقت بیارم کس دیگری جای اون ببینم . اون اتاق فقط مال اونه . رئیس برای من فقط اونه . اون میز ریاست فقط مال اونه . هر چند مقام و منصب بالاتری رو الان بدست آورده اما من نمی تونم جای خالیشو اونجا ببینم . اگه می شد دیگه اداره نمی رفتم . دیگه ادامه نمی دادم .
خداکنه جایی که می ره راحت باشه و سخت نباشه . خداکنه اون آدمایی که قراره براش کارش کنن قدرشو بدونن و بدونن چه گلی رو دارن بدست میارن . خداکنه هر روز بالا و بالاتر بره و همه بفهمن که انسانها با تلاش  به هر چیزی می رسن . خداکنه همه رئیسای دنیا مثل رئیس من باشن و دنبال میز و مسند قدرت نباشن، تا بتونن هر چیز دست نیافتنی رو دست یافتنی کنند . خدا کنه محبت آدما به هم همیشگی باشه نه فقط وقتی که به هم نیاز دارند! و در آخر:

خدا کنه دوست من ، خواهر من و رئیس من همیشه هر جای دنیا تو هر مقامی که هست شاد شاد باشه و هیچ وقت غصه نخوره و منو فراموش نکنه.

امیدوارم که موفق باشی و به هر انچه که می خواهی برسی ...

 ..دیگه واقعا وقت خداحافظیه

                 خداحافظ عزیزم ...

مراقب خودت باش....




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 86/11/1 توسط راضیه ایروانی
درباره وبلاگ

راضیه ایروانی
گاهی سرم را بالا می گیرم تا آسمان مرا فراموش نکند تا ابرها بدانندکه وقت باریدن است تا پرنده ها ببینند همزاد اسیرشان را... ومی گریم تا زمین بداند که من از جنس ابرم نه خاک...
bahar 20