سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای پای باران

نیمه های شبه. همه خوابیدند. من و دلم بیداریم. نمیدونم چمونه . کمی گرفته ایم . کمی نه مثل همیشه . باید به یکی بگیم. کی نمیدونم. کسی بیدار نیس الان . تنها چیزی که به ذهنمون رسید کلید پاور کامی بود که زدیمش. ویندوز بالا اومد . مودم رو هم وصل کردیم . اینترنت اکسپلورر. و پارسی بلاگ ...قسمت ارسال یادداشت جدید ...

پارسی بلاگ تنها شنونده راز و نیاز های من و دلم با معبودم بوده و هست و خواهد بود .

نمیدونم چی بگم

 

با چشمای ناز فرشته هامم گفتم ...

اینبار برا اولین بار میخوام به کسی توسل کنم که شاید درد منو بفهمه . کسی که یه وجه مشترک با من داره . شاید نا امیدم نکنه

امروز برا اولین بار دو رکعت نماز خوندم و تو قنوتش 100 بار گفتم یا فاطمه زهرا اغیثینی

100 بار گفتم یا فاطمه زهرا کمکم کن حاجتم رو بده .

این روزا حال و هوای شهادت بد جور منو گرفته . یه نوحه از تو تلویزیون دیونم میکنه . سریع شبکه رو عوض میکنم . نمیخوام کسی اشکامو ببینه . نمی دونم چرا

بین دوراهی موندم

 

یا خدا

خودت بگو کدوم درسته

یادته اون شب

التماست کردم و اشک ریختم که به خوابم بیای

و پاسخ اون یه سوال کوچیکم

که برا تو واقعا کوچیک بود رو بدی؟

یادته اومدی

باورم نمیشد

اصلا

اومدی و گفتی با یه جمله دلمو آروم کردی خدا

به هیچ کس نگفتم هنوز

یادته

می دونم بهت خیلی نزدیک تر از قبل شدم خودتم اینو خوب میدونی . پس امشبم تنهام نذار . التماست میکنم ... به فاطمه زهرات قسمت میدم. من و دلم ... .حداقل مثل اون روز آروممون کن . می دونی که حاجتم چیه

می دونی چقدر نذر کردم

ندادی هم نده

فقط همون سه کلمه

ص...

آ...

خ...

تنهام نذار خدا

تو رو به فاطمه زهرا

تو رو به این شب

تو رو به فرشته هات

باهام باش

دوستت دارم معبودم

 




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 89/2/26 توسط راضیه ایروانی
درباره وبلاگ

راضیه ایروانی
گاهی سرم را بالا می گیرم تا آسمان مرا فراموش نکند تا ابرها بدانندکه وقت باریدن است تا پرنده ها ببینند همزاد اسیرشان را... ومی گریم تا زمین بداند که من از جنس ابرم نه خاک...
bahar 20